جدول جو
جدول جو

معنی ور به ور - جستجوی لغت در جدول جو

ور به ور
پهلو به پهلو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رو به رو
تصویر رو به رو
برابر هم، رویاروی، رو در رو، روبارو، روی در روی
رو به رو شدن: برابر هم شدن، به هم رسیدن و رو در روی یکدیگر واقع شدن
رو به رو کردن: کنایه از دو تن را در برابر هم نگه داشتن که حرف های یکدیگر را بشنوند یا مطلبی را در مقابل هم بگویند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از در به در
تصویر در به در
آواره، بی خانمان، کسی که از خانه و مسکن خود رانده و آواره شده باشد، از این در به آن در، از یک خانه به خانۀ دیگر، در همه جا
در به در شدن: کنایه از سرگردان شدن
فرهنگ فارسی عمید
(وِرْرُ وِ)
پرحرفی. سخنان پوچ و بیهوده. در تداول، پی درپی سخن گفتن. حرف زدن. تلقین و تکرار. پرحرفی:ضرب المثلی در مقام استهزاء کردن تحصیل علم گویند: پالاندوزی است و دریای علم نه ملایی است و وروور. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع شود به امثال و حکم دهخدا
لغت نامه دهخدا
تصویری از یر به یر
تصویر یر به یر
ترکی ک سر به سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در به در
تصویر در به در
((دَ. بِ. دَ))
کسی که از خانه و خاندان خود آواره شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گور به گور
تصویر گور به گور
((بِ))
نفرین و آرزوی جزای شخصی است برای مرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در به در
تصویر در به در
آلاخون والاخون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رو به رو
تصویر رو به رو
مقابل
فرهنگ واژه فارسی سره
گوناگون
فرهنگ گویش مازندرانی
پا به پا، پا یا پای، روی هم، همه
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم سر به زیر، سرازیری
فرهنگ گویش مازندرانی
قر به قر
فرهنگ گویش مازندرانی